چرا در كشور ما توليد علم انساني صورت نمي گيرد؟ چاپ
برچسب ها: علم انسانینخبهپخمهآكادميكفطرتنظام آموزش عاليدانشكده علوم سياسي دانشگاه تهراناعتبارياتعرضیاتذات نفسمسيح وار

پاسخ خيلي ساده اما مهم است دلايل كم نيست اما يكي از دلايل مهم اين است كه ما آدم مولد علم انساني نداريم!
در دانشكده ما اگر كمي اصطلاحاً سرچ كنيد درمي يابيد كه آدم باسواد يعني كسي كه اطلاعات زياد دارد و زياد هم كتاب مي خواند...
اعتقاد به اين اصل و تقسيم بندي عادلانه(!) نخبه- پخمه براساس نمراتي كه دانشجويان مي گيرند باعث شده تا محيط هاي آكادميك ما تبديل به قتلگاه فطرت و خلاقيت و مولد بودن شود و آن وقت همه مي نشينند با خود فكر مي كنند كه چگونه بايد توليد علم كرد!

وگرنه چرا در حالي كه فلسفه اي غني داريم اما علوم انساني اسلامي نداريم!
توليد علم بايد اولين اولويت دانشگاه هاي ما باشد اما در حال حاضر بخشي از دانشگاهيان ماكه اصلاً ضرورت آن را درك نكرده اند و بخش كوچكي كه ضرورت آن را درك كرده اند دور خود چرخ مي خورند و نمي دانند كه بايد چكار كنند!
بحث سر اين بود كه ما انسان مولد نداريم، مسئله اين است در نظام آموزش عالي كشور ما با شكلي كه ارزشها درون آن توزيع و بارگذاري مي شوند اساساً اصل توليد از بين مي رود.
منبع توليد علم انساني فارغ از زمينه هاي فكري انسان مولد است. انسان مولد چگونه به وجود مي آيد؟ آيا صرفاً زياد خواندن و اصطلاح وزين(!) اما تند و تيز خرخواني چيزي است كه مي تواند پايه ايجاد انسان مولد باشد؟ مسلماً اين گونه نيست!
در نظام آموزشي ما اگر كسي بخواهد نخبه باشد بايد خود مولدش را عموماً قرباني كند چون معيارهايي كه با آن نخبگي را مي سنجند فاسد و ضد توليد است يا بدتر اينكه خيلي از اوقات انسان هاي خرخوان كه هيچ قدرت توليد هم ندارند بر كرسي نخبگي تكيه مي زنند و اين گونه دوري باطل را ادامه مي دهند.
براي مثال دانشكده علوم سياسي دانشگاه تهران را مي گويم. از سال چهارم مدام از شما مي پرسند كه قصد داريد براي ارشد چه رشته اي را انتخاب كنيد و در اين زمينه فشار هم وجود دارد مثلاً ممكن است اگر شما ترم نه باشيد و هنوز به فكر ارشد دادن نباشيد بعضي ها فكر كنند كه آدم بي دغدغه و پخمه اي هستيد. غافل از اينكه خود انسان به نفس خودش اينجا چه ارزشي در عمل مي تواند داشته باشد؟ وقتي اعتباريات و عرضيات انسان آن قدر رشد كرده كه تبديل به غده اي چركين شده و اجازه نمي دهد يكي از والاترين و خدايي ترين استعدادهايش كه خلاقيت و آفرينش باشد اصلاً خود را نشان دهد چه برسد به اينكه رشد و پرورش بيابد!
در شرايطي كه ذات نفس مولد انساني زير خروارها اطلاعات سازمان نيافته مدفون شده ما توقع داريم كه انسان هايي بيايند و مسيح وار در كالبد دانشگاه ها بدمند و آن را زنده كنند.
ذات نايافته از هستي بخش
كي تواند كه شود هستي بخش
ما دانشجويان و دانش آموزان مولدمان را در ساختار معيوب آموزشي مان مي كشيم و ديگر انسان مولد نداريم آن وقت مي خواهيم علم انساني توليد كنيم و آن را به ديگران هم انتقال دهيم. كف دستي وقتي فاقد موست نمي توان با ريش تراش به جان آن افتاد!
وبلاگ انسانم آرزوست
tariqatemehr.blogfa.com