ورود به بانک پرسش و پاسخ
بنر
بنر
بنر
مافیایی در پشت نقاب افشین احمدپور چاپ فرستادن به ایمیل

نقدی بر نوشته های فردی به نام دکتر افشین احمدپور در دنیای مجازی اینترنت

یکی دو سالی است که سر و کله فردی به نام دکتر افشین احمدپور در دنیای مجازی پیدا شده که خود را پزشک و محقق در حوزه ی طب سنتی معرفی کرده است، ایشان از طریق درج مطالب در وبلاگی تحت عنوان  طب لعنتی که اخیراً فیلتر شده است اقدام به انتقاد از اشخاص در مباحث مختلف در فضای پرخاشگرانه و با استفاده از الفاظ زشت و غیر مودبانه نموده است.

 

بر اساس مطالب مندرج در این وبلاگ، ایشان اعتقاد راسخ دارند که اکثر احادیث طبی جعلی هستند و از روی کتب طب یونانی جعل شده اند.

لازم به ذکر است، ظاهراً خارج از دنیای مجازی از ایشان هیچ جلسه سخنرانی، مناظره، مقاله علمی، نوشته و تالیفاتی ثبت نشده است و فقط از طریق دنیای مجازی ایشان به ارائه نقطه نظرات خود می پردازند و نظر خوانندگان و نظر دهندگان وبلاگشان را با نحوه نگارش کاملاً ماهرانه با متنی پرخاشگرانه و سراسر الفاظ زشت جلب می کند و خود را در موضوع مورد بحث خواه طب سنتی باشد، خواه حدیث شناسی و دیگر مباحث از جمله طب نوین، ادبیات، سینما، شیمی، منطق، فلسفه، تاریخ و ... یک صاحبنظر تمام عیار نشان می دهد و بسی جای تامل دارد که این متون نوشته یک نفر به نام "افشین احمدپور" می باشد و یا تیمی که مغرضانه و با هدفی شوم خود را پشت نقاب این شخصیت که ظاهراً دچار مشکلات روانی است، پنهان و به طرح مطالب در موضوعات مختلف و خراب کردن شخصیتهای علمی، فرهنگی و روحانی کشور عزیزمان می پردازند.

برای روشن شدن صحت این فرضیه در ادامه به بیان مطالب ذیل می پردازیم:

الف- برخی از اشخاص مورد انتقاد در این وبلاگ عبارتند از:

حکیم ابوعلی سینا، حکیم سید محمّد مؤمن تنکابنی، حکیم مهدی بن علی نقی شریف، آیت ا... جوادی آملی،آیت ا... حاج شيخ محمّد آل اسحاق، حسین خیراندیش، دکتر رضا منتظر، دکتر حسین روازاده، سید مهدی میرباقری، دکتر عزیزخانی، دکتر سید علی ابوالحبیب، دکتر غلامرضا کرد افشاری، دکتر سید سعید اسماعیلی، دکتر کامران باقری لنکرانی، سید ماشاء الله باطنی، حجت الاسلام سید محمود نبویان، مهدي نصيري، حسین قنبری قائم معروف به حاجی نباتی، جمشيد خدادادي، مسعود ده نمکی، سید محمد موسوی، دکتر مهدی فهیمی و دکتر محمد دریایی

ب- سوالاتی در مورد شخصیت مجازی صاحب وبلاگ طب لعنتی:

1- چرا خارج از دنیای مجازی از ایشان هیچ جلسه سخنرانی، مناظره و هیچ بحث و تبادل نظری ثبت نشده است و فقط از طریق دنیای مجازی ایشان به ارائه نقطه نظرات خود می پردازند؟ لازم به ذکر است افرادی را که ایشان نقد کرده اند، به غیر از دنیای مجازی اینترنت دارای کتاب یا لوح فشرده سخنرانی، مقالات علمی و ... می باشند.

2- چرا فایل صوتی یا تصویری از ایشان در دنیای بزرگ اینترنت موجود نیست؟ برای اینکه مشخص شود واقعاً مطالب وبلاگ از بیانات ایشان می باشد، ما منتظر پخش فایل صوتی یا تصویری ایشان هستیم.

3- چرا علیرغم آنکه خود را آماده مناظره می داند ولی هوشمندانه از آن فرار می کند؟ متن ذیل نوشته ایشان در خصوص مناظره است که گواه این مدعی است، علی الیحال آقای دکتر روازاده و حتی شاگردانش آماده مناظره با ایشان بوده و بدین وسیله اعلام آمادگی می نمایند.

"دوستانی که به بنده ایمیل می زنند و حقیر را به مناظره دعوت می فرمایند توجه داشته باشند که بنده هرگز از هیچ مناظره ای روی گردان نخواهم بود حتی اگر طرف مقابل من زکریای رازی یا سید اسماعیل جرجانی باشد! حالا پروفسور!!خدادادی و حکیم دکتر روازاده و مابقی رفقا که جای خودشان را دارند! فقط در این میان مناظره باید در یک محیط آکادمیک برگزار شود و چند تن از متخصّصان امر نیز در رشته های مختلف حضور داشته باشند که صحّت و سقم ادعای طرفین را مورد ارزیابی قرار دهند.به عنوان مثال یک نفر از دانشگاه امام صادق علیه السلام که پزشک هم نیست برای بنده ایمیل فرستاده بود که بله! شما به دفتر بنده در دانشگاه بیایید تا بحثی داشته باشیم به صرف چایی! یا یک نفر دیگر به نام امید رجبی کبود چشمه ایمیل زده و بنده را به مناظره دعوت کرده و یک روزمه ی دو متری به آن سنجاق کرده و فرستاده که مثلا ً بنده با دیدن این رزومه ی دو متری ماست را در کیسه کنم. به خاطر ادخال سرور در قلب مؤمنین و مؤمنات چند نکته ای از رزومه ی ایشان را عینا ً نقل می کنم ..."

4-    چطور می شود فردی در علوم و مباحث مختلف استاد و متخصص تمام عیار باشد ولی فقط در دنیای مجازی به سخن پرانی و افاضه کلام می پردازد آن هم فقط در قالب نقد و نه بیان محتویات جدید با رویکرد حل مسئله و خلق خدا را از مجالس سخنرانی و یا تالیفات خود محروم کند؟ تیتر برخی از مطالبی که در وبلاگ ایشان درج شده در ادامه این متن آورده شده است. از موضوعات مورد نقد و مطالبی که ایشان در نقدهای خود به آنها پرداخته اند، می توان دریافت که این شخص روی بسیاری از علوم از جمله طب نوین، طب سنتی، حدیث شناسی، سینما، فقه، فلسفه، منطق، شیمی، ادبیات و تاریخ تسلط دارند!!!!

5-    این نوع برخورد و انتقادات ایشان به طب سنتی، حاکی از آن است که این فرد، عالمی بزرگ در این رشته شده و در نهایت آنرا چیزی پوچ دانسته و چون مسلط بر آن است، اینگونه می تواند انتقاد کند، پس در این صورت باید برای یادگرفتن و طی کردن این مسیر علمی حتماً اساتیدی داشته باشد، که بدین وسیله از ایشان خواسته می شود اسامی اساتید خود را اعلام نماید و اگر این چنین نیست و استادی ندارد، پس نسبت به این علم ناآگاه است و فکر می کند که صاحب نظراست لذا حق اظهار نظر ندارد.

6-    هرکس مطالب وبلاگ ایشان را مطالعه کرده باشد، قطعاً دریافته است که ایشان وقت زیادی را صرف بهنگام سازی وبلاگ و پاسخ دهی به بخش نظرات مطالب مندرج در وبلاگ می کند. سوال اینجاست که این پزشک که با حوصله هرچه تمام برای نوشتن مطالب وقت کافی می گذارد و حتی وقت
پیاده سازی فایلهای صوتی اشخاص طرف انتقاد خود را دارد تا مو را از ماست بیرون بکشد و اینگونه روی جزئیات کتب آنان دقت دارد که مطالب دو کتاب را باهم مقایسه و به نقد می کشد که فلانی از روی کتاب فلان شخص کپی برداری کرده است (با ذکر شماره صفحات)، پس کی به کار و زندگی خود می رسد و کی وقت تحقیق در علوم مختلفی که خود را صاحبنظر می پندارد و به نقد صاحبنظران آن رشته روی آورده است، می رسد؟ و چه وقت به کسب درآمد جهت امرار معاش خود و خانواده خود می پردازد؟ که البته در این شرایط یک احتمال قوی پیش می آید که دستمزدهای باد آورده از آن سوی آب را بگیر و به هر کس و هر چیز هر چه خواهی بگو!!!!

لذا با توجه به سوالات فوق الذکر همانگونه که در ابتدای این متن بیان شد، بسی جای تامل دارد که این متون نوشته یک نفر به نام "افشین احمدپور" باشد و قطعاً تیمی مغرضانه و با هدفی شوم خود را پشت نقاب این شخصیت که ظاهراً دچار مشکلات روانی است، پنهان و به طرح مطالب در موضوعات مختلف و خراب کردن شخصیتهای علمی، فرهنگی و روحانی کشور عزیزمان می پردازند.

ج- تیتر برخی از مطالب مندرج در وبلاگ ایشان عبارتند از:

1-    توقیفی بودن علوم و مهدی نصیری(قسمت هفتم نقدی بر نبویان)

2-    غرب ستیزی در لباس آل کاپون

3-    نقدی بر" پاسخی به مقاله ی نسبت بهبود حجاب ، سخت گیری و حکومت اسلامی در سایت الف"

4-    نقدی بر جناب جوادی آملی و کتاب مفاتیح الحیاة

5-    نقدی بر اسلامی کردن سیب زمینی(قسمت پنجم نقد نبویان)

6-    غرب ستیزی در لباس آل کاپون(قسمت ششم نقد نبویان)

7-    اقبال عوام به مدعيان طب سنتي!!

8-    روش های مدعیان طب سنتی برای فریب مخاطبان

9-    دروغ روازاده درباره ی طول عمر مردم قدیم

10-ده نمکی کیست؟(قسمت سوم)

11-سید محمد موسوی و علاج سرطان کبد!!!

12-اسلام ناز محمدی و ام اس(قسمت دوم درمان قطعی ام اس)

13-  روازاده و نعل آهن و حسوم(قسمت دو)


د- قسمتی از متن برخی از مطالب درج شده توسط ایشان:

با هدف آشنایی خوانندگان محترم که به صورت کامل متن های نوشه شده توسط ایشان را نخوانده اند، قسمتی از متن برخی از مطالب درج شده توسط ایشان در ذیل آورده شده است.

1) اظهار نظر عالمانه در حوزه ادبیات و منطق:

... قیاس بالا به دلیل داشتن شروط انتاج در شکل اول که موجبه بودن صغری و کلیت کبری است یک قیاس منتج می باشد اما اشکال در صغرای قیاس می باشد که کذب است چرا که اصولا ً مارگارین در هیچ کجای دنیا کره نامیده نمی شود بلکه نوعی ماده ی روغنی است که از گیاه به دست می آید و به علت پاره ای تشابهات با کره ، به عنوان جایگزین کره استفاده می شود.

در حقیقت کره ی گیاهی معادلی است که از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژه ی بیگانه ی «مارگارین» وضع شده است. مارگارین(margarine) که البته تلفظ صحیح آن در زبان انگلیسی «مارجِرین( /ˈmɑrərɨn/)» می باشد اصولا ً برگرفته از یک واژه ی فرانسوی است که ریشه در واژه ی یونانی«μαργαρίτης» دارد و این واژه نیز در یونانی به معنای «مروارید» است. بنابراین کره نامیدن این ماده ی گیاهی دست پخت بی نمک فرهنگستان زبان و ادب فارسی است و خارجکی های شوربخت اصولا ً در این باب نامی از کره به میان نیاورده اند. تا اینجا آشکار شد که سخنان جناب حکیم دکتر روازاده ، در باب واژه ی کره ی گیاهی فقط و فقط یک مغالطه ی لفظی است که از ناآگاهی ایشان در باب ریشه شناسی و معادل یابی لغت سرچشمه گرفته است. ضمنا ً محض اطلاع ایشان باید گفت که یکی از گیاهان مورد استفاده در تولید مارگارین گیاه «گلرنگ» با نام علمی ( Carthamus tinctorius) است.

" اول این آقایونی که می گن کره ی گیاهی فلان بیان ثابت کنن کدوم گیاهه! ما بگیم فاضلاب نیست!"

از نظر منطقی جمله ی بالا را به دو صورت می توان تحلیل کرد:

صورت نخست آن است که ما از جمله ی قصار ایشان یک قضیه ی «شرطی متصل» به شرح زیر تشکیل دهیم:

" هرگاه کره ی گیاهی(مارگارین) از گیاه تهیه نشود ، از چربی فاضلاب شهری تهیه می شود!"

از نظر منطقی ،  در قضیه ی  «شرطی متصل» ، مقدم مستلزم تالی است

***********************************************

2) اظهار نظر عالمانه در حوزه علم حدیث:

... دوست گرامی. در کتاب اصول کافی نیز احادیث مجعول وجود دارد. کتاب احادیث پزشکی جناب آقای ری شهری مالامال از احادیث مجعول و بی سند است و بنده در قسمت های بعدی نقد برای ادعای خود استدلالاتی مطرح خواهم کرد.

***********************************************

3) اظهار نظر عالمانه در حوزه نقد اجتماعی - سیاسی:

... البته ، آفت زیاده گویی و زیاده نویسی تنها به حوزه ی کتب انتشار یافته در طب سنّتی محدود نمی شود بلکه مقالات علمی پزشکی مدرن نیز در سال های اخیر گرفتار همین مصیبت شده اند.امروز شوربای اینگونه مقاله نویسی های گتره ای در فضای مریض آموزشی ما آنقدر شور است که «کامران باقری لنکرانی» وزیر اسبق سیستم جالینوس پرور بهداشت و درمان ما نیز در مصاحبه ای که در تاریخ 19/4/90 از طرف پاره ای از خبرگزاری ها منتشر شد در بخشی از سخنان فاضلانه اش چنین گفته است:

"در دوران پس از وزارت 60 مقاله ISI ارائه داده‌ام."

همه می دانند که فاصله زمانی عزل این برادر نخبه از وزارت تا انجام این مصاحبه چیزی کمتر از دو سال بوده و اگر با چتکه هم حساب کنیم شصت عدد مقاله بین المللی در طول دو سال می شود به عبارتی دو مقاله و نصفی! در یک ماه!! و این وقتی غم انگیزتر می شود که بدانیم این آقا تمام یک ماه را صرف این دو تا و نصفی مقاله کذایی نکرده بلکه با کمک عده ای از کاکوهای هم ولایتی اش کانونی هم تاسیس نموده به نام "کانون بصیرت" و هر روز هم به گواهی همان مصاحبه از ساعت 30/4 عصر تا یازده شب بیمار معاینه کرده و صبح تا ظهر هم در بیمارستان یک دست کولونوسکوپ و یک دست زلف یار!!! مشغول سیر آفاق و انفس در راست روده و کولون سیگمویید و روده کور و آموزش دادن به استاژر و اینترن و رزیدنت و سخنرانی علمی و... بوده است.

حالا شما انصاف بدهید که با این همه مشغله طبی و فرهنگی و خانوادگی و سیاسی ، دستپخت بی نمک این آقا که به لحاظ کمّی هم کم نیست به مقاله شبیه تر است یا سنگک خشخاشی!!!؟ و وقتی این جوان متدین متقی بصیر فول پروفسور چهار سال وزیر این کشور بوده دیگر چه انتظاری می توان از خروجی دانشگاه های پزشکی این مملکت گُل و بلبل داشت؟

***********************************************

4) اظهار نظر عالمانه در حوزه علم حدیث:

...آنها که خطبه ی دوم نماز جمعه ی 21 تیرماه سال 1387 را شنیده اند خوب به خاطر دارند که جناب «جوادی آملی» در بخشی از سخنان خویش بر ضرورت تألیف جلد دوم کتاب «مفاتیح الجنان» تأکید کردند و چنین فرمودند:

" جلد دوّم مفاتیح الجنان جایش خالی است که إن شآءَ الله یک عدّه‌ای باید بنویسند تا معلوم بشود دین تنها این نیست که ما زیارت بکنیم و ذکری بگوییم... "

البته همانگونه که خوانندگان اهل فضل مستحضرند در کشور ما همیشه عدّه ای مؤلف وجود دارند که گوش مبارکشان را روزی سه چهار بار با گوش پاک کن تمیز می کنند تا اینگونه بیانات را بشنوند و بعد هم به صورت کنتراتی کار تألیف کتاب مورد نظر را در کوتاه ترین زمان ممکن به انجام برسانند.....

علی ایّ حالٍ بعد از مدّتی شاگردان جناب «جوادی آملی» تحت نظارت ایشان دست به کار شدند و کتابی به نام «مفاتیح الحیاة» روانه ی بازار نشر کردند که در مدّتی کوتاه تعداد دفعات چاپ آن به مدد تبلیغات رایگان رسانه ای و خرید گسترده ی دولتی از شصت بار فراتر رفت. به هر صورت این هم یک جور عدالت است دیگر!! من و شما نمی فهمیم!!!

البته اگر جناب «جوادی آملی» به جای صرف اوقات شریف خویش ، همان «حلیة المتقین» علّامه مجلسی را به انتشارات عزیز! «اسرا» می فرستادند تا دوباره حروف چینی و غلط گیری شود نیازی به این همه تبلیغات گسترده  و رایگان رسانه ای نبود اما به هر حال اتّفاقی است که افتاده!

فقط محض اطّلاع ایشان و سایر دست اندرکاران چاپ این کتاب نفیس!! باید به چند حدیث صد در صد مجعول اشاره کنم باشد که مورد التفات ارباب علم قرار گیرد:

1-     در صفحه ی 105 کتاب حدیث مجعول زیر به نقل از حضرت علی علیه السلام نقل شده است:

« هر گاه گوشت خریدید غده های آن را در آورید چرا که رگ جذام را تحریک می کنند»

2-      در صفحه ی 106 حدیث مجعول زیر به نقل از امام رضا علیه السلام آمده است:

« کسی که می خواهد از معده اش آزار نبیند(بلافاصله) روی غذا آب نخورد تا از غذا خوردن فارغ شود و هر کس چنین کند بدنش مرطوب (سرد مزاج) و معده اش ناتوان شود و رگ ها نیروی غذا را دریافت نکنند.»

...

پی نوشت دوم: کتاب مفاتیح الجنان نیز حاوی احادیث مجعول فراوانی است.

***********************************************

5) اظهار نظر عالمانه در حوزه علم تفسیر:

... به هر حال مسئله تطيّر و فال بد زدن مسئله‏اى است كه در اسلام به هر نام و عنوانى محكوم است و چنين چيزى وجود ندارد. در سراسر تعليمات اصيل اسلامى شما كلمه‏اى در اين موضوع پيدا نمى‏كنيد. ما كلمه نحس و يوم نحس را در دو جاى قرآن‏ داريم. خيلى جالب است؛ هر دو جا هم درباره قوم عاد است پس از نزول عذاب بر آنها. انّا ارْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً فى يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرّ «1» (يا: فَارْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً فى ايّامٍ نَحِساتٍ «2»). كلمه «نحس» در اين آيه را مفسرين دو جور معنى كرده‏اند؛ يكى اينكه مقصود اين است كه روز سرد و پر باد و غبارى بوده است؛ چون روز سرد و پر باد و غبارى بوده است قرآن «نحس» گفته است، زيرا كلمه نحس جز سختى و شدت يا ترسناك و وحشتزا بودن مفهوم اصلى ديگرى ندارد. بعضى گفته‏اند (اين به نظر من جالبتر است) مقصود اين است كه در يك روز شومى [چنين كرديم.] خود قرآن در كمال صراحت اعلام مى‏كند اين مردم معذب شدند، چرا معذب شدند؟ به خاطر اعمال و افكارشان، به خاطر طغيانهايشان در مقابل امر الهى. آن روزى كه مردم آن سرنوشت محتوم را از عمل خودشان پيدا مى‏كنند و دچار نكبت و بدبختى مى‏شوند، قرآن آن روز را روز نحس مى‏داند. آن روز، ديگر نه چهارشنبه است نه پنجشنبه، نه جمعه، نه شنبه ... و نه اول نه دوم نه سيزده ... هر روزى كه مردمى به كيفر اعمال خودشان گرفتار شدند و در عقوبت اعمال خودشان دست و پا زدند، بدانند در روز نحسى گرفتارند. خود قرآن توضيح مى‏دهد: قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى‏ أنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ ارْجُلِكُمْ أوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً ....
... متأسفانه بعضى از علماى بزرگ ما يك چيزهايى راجع به اختيارات روزها نوشته‏اند. وقتى نگاه كرديم ديديم آنها هم روى اين حساب كه به خيال خودشان مردم را از منجّمها برگردانند، از چاه درآورده‏اند به چاله انداخته‏اند؛ يك چيزهاى بدون سندى را نقل كرده‏اند. ولى ما اخبار بسيار معتبرى در اين زمينه داريم كه به ما گفته‏اند ابداً دنبال اين حرفها نرويد. اوضاع كواكب دلالت مى‏كند بر چه و چه، امروز براى فلان كار شايد و براى فلان كار نشايد؛ اينها از اسلام نيست و ضد اسلام است.
...

پی نوشت: در وبلاگ سخیف طب اسلامی ، سخنرانی های فرد کم سواد و نادانی به نام حجة الاسلام!! محمد طه طرفی تبلیغ شده که در آن نجوم احکامی را با زور و ضرب احادیث مجعول به نام اسلام به خورد مخاطبان می دهد. متأسفانه در کتب جناب حسن زاده ی آملی نیز از این دست احادیث جعلی به معصومین علیهم السلام منتسب شده که امید است در جهت امحای این احادیث از کتب ایشان اقدام لازم مبذول شود و گرنه حقیر ناگزیرم با شیوه ی نقد خاص خودم که به مذاق خیلی ها خوشایند نیست به نقد آثار ایشان بپردازم.البته اگر وبلاگ فیتلر نشود.اگر هم شد که دیگر هیچ!!!

***********************************************

6) مقایسه مو شکافانه بین صفحات دو کتاب:

... .یکی از معروفترین افرادی که از محتوای کتب نگاشته شده در باب طب غیرعلمی قرآنی برای نگارش کتاب خود سوده برده فردی است به نام «دکترغلامرضا کرد افشاری» که به همراه همسر مکرمه ی خود «دکتر حوریه محمدی کناری» و شخص دیگری به نام «دکتر سید سعید اسماعیلی» کتابی به نگارش درآورده به نام «تغذیه در طب ایرانی اسلامی» که با مقدمه ی فردی به نام حسین خیراندیش» معروف به «استاد!!خیراندیش» روانه ی بازار کتاب شده است!

... ایشان در صفحه ی 97 کتاب «تغذیه در طب ایرانی اسلامی» درباره ی «ماکارونی ، لازانیا و رشته های صنعتی» چنین نوشته اند:

...

حالا با دقت جملات جناب مهندس در صفحه ی 261 ....

***********************************************

7) اظهار نظر عالمانه در حوزه طب سنتی:

... پی نوشت نخست: هر گاه دیدید که یک فرد پزشک یا غیر پزشک مدعی شد که با طب سنتی سرطان درمان می کند شک نکنید که فرد یا بی سواد است و یا شارلاتان!!

***********************************************

8) اظهار نظر عالمانه در حوزه علم تاریخ: (پیاده سازی فایل صوتی سخنرانی ها)

... یکی از عجیب ترین ادعاهای جناب «حکیم دکتر روازاده » ، انکار وجود پادشاهی به نام «کوروش» است. ایشان در تاریخ 87/9/20 در جمع طلاب مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی  وجود پادشاهی به نام کوروش را از بیخ و بن منکر شده  و در عوض اسطوره ای شاهنامه ای به نام جمشید را پادشاهی می داند که سزاوار تقدیر است :

"الان کاری کردن که بعضی از ماها اسم پسرامون رو می ذاریم کوروش! اصلا ً ما کوروش رو هر جای تاریخ رفتیم پیدا نکردیم!! چیزی به نام کوروش اصلا ً تو تاریخ نبوده!! ما اصلا ً پادشاهی به نام کوروش نداریم! یه یهودی بوده به نام... اونم کوروش نبوده! داریوشم تازه می گن داروهوش یا دارهُوَش بوده اصلا ً داریوش نبوده! ولی پادشاهی داریوش بوده! این کوروش یه آدم یهودی ای بوده.... کوروش رو یه فردی به نام پیرنیا ... فراماسونر بوده...بحث قرن نوزدهمه دیگه ...ایشون میاد یه کتابی می نویسه به نام تاریخ ... عرض شود که ...بله ... تاریخ تمدن ایران ، ایران باستان! اتفاقا ً هم وسطاش که می شه به درک واصل می شه... یه فرد دیگری به نام عباس آشتیانی میاد اون این کتاب رو تموم می کنه... خود آشتیانی اقرار می کنه که ما مطلب تاریخی ایران رو از متون رومی و یونانی آوردیم یعنی مال خود ایران نیست!... خوب ما سؤال می کنیم که اگر شما می گید کوروش هست یه بیت شعر حافظ رو بیارید که از کوروش حرف زده! حافظ که هفتصد ساله! کوروش می گید دوهزار و پونصد ساله! مولانا رو بیارید!سعدی رو بیارید! نمی دونم در اسلام بیارید! یکی از حکیما یادی کرده باشه از کوروش!یه جا یه اسم از کوروش باشه در این همه دوهزار و پونصد سال! بازم برای اونایی که متعصبن! یه کاری کردن که ما افتخار کنیم بریم همه جای دنیا بگیم ما کوروش داریم! این دانشگاهی ما باید بیاد این حرف رو بزنه ولی قدرت تفکر نداره! اجازه ی تفکر نداره!"

... ضمنا ً مکتوبات تاریخی اگر چه وجود کوروش را به روشنی اثبات می کنند اما آنچه در این میان ارزشی غیر قابل انکار دارد مطالب مندرج در کتب تاریخی نیست بلکه یافته های باستان شناسی است...

***********************************************

9)      اظهار نظر عالمانه در حوزه علم حدیث شناسی:

... در حوزه ی احادیث طبی در سال های گذشته موجب شده که  عدّه ای آگاهانه و ناآگاهانه ، با استفاده ی نامناسب از این  آیات و روایات ، موجبات وهن اسلام را فراهم آورند و عجیب اینجاست که برخی از این افراد گمان می کنند که با ذکر شاهد مثال از معصومین و چسباندن آن به مشتی حرف های بی ربط ، خدمت بزرگی در معرفی اسلام و مذهب تشیع به مردم جهان می فرمایند و نمی دانند که این کار تنها موجب وهن اسلام و تشیّع  می گردد و هیچ فایده ی دیگری ندارد. مصداق سخن اینجانب ، سخنان یکی از مدّعیان طب سنتی به نام استاد «سید ماشاء الله باطنی» است که در تاریخ 86/9/12 در دانشگاه امام جعفر صادق(ع) ایراد شده است. ایشان در این سخنرانی با به هم چسباندن خاندان روتچیلد(Rothschild family)  و کابینه ی «حسین علاء» و وزارت «جهانشاه صالح» و طبابت «ژاکوب پولاک» و «کارخانه ی تالبوت»  و کلی مخلفات دیگر نهایتا ً نتیجه می گیرد که اگر با دسیسه ی افراد و اقوام فوق الذکر حجامت ممنوع نمی شد و اعلی حضرت همایونی کارخانه ی پیکان را نمی خرید مردم ما اکنون نه این همه دیابتی داشتند و نه این همه آسمی!!!

***********************************************

10)   اظهار نظر عالمانه در حوزه نقد سینمایی:

مستندهای ده نمکی اگرچه دارای موضوعاتی جنجالی ، جذاب و عامه پسند بودند اما به دلیل پرداخت نامناسب و عدم احاطه ی فیلمساز بر موضوع و نگاه پوپولیستی و مشتری محور نتوانستند لقمه ای باب دندان منتقدان فراهم کنند و سرنوشت محتومشان این شد که برای مدتی کوتاه در میان بساط فکری فرهنگی! دست فروشان کنار خیابان در کنار سی دی های حکیم! دکتر! روازاده و حکیم!پروفسور! خدادادی! و حکیم استراتژیست! حسن عباسی و حکیم فراماسونرلوژیست! رائفی پور و سایر اندیشمندان این مرز و بوم جا خوش کنند  و پس از آن هم برای همیشه به تاریخ بپیوندند.

اما جنجال واقعی وقتی شروع شد که جناب ده نمکی ناپرهیزی کرد و پشت دوربین نخستین فیلم بلند سینمایی خویش ایستاد و برای خلق این شاهکار از «اکبر عبدی» و «امین حیایی» گرفته تا «محمّد اصفهانی» و «حبیب الله کاسه ساز» همه را به مدد طلبید.....

....علی ایّ حال ، با توجه به اسناد و مدارک موجود به هیچ وجه نمی توان قضاوتی قاطع در باب گذشته ی ده نمکی داشت و همانگونه که پیش از این گفتم هدف حقیر از نبش قبر پیشینه ی ده نمکی به هیچ وجه عیب جویی نیست  چرا که اندیشمندانی همچون «عزالی» و «دکارت» نیز در سیر زندگی خویش در میان سالی دچار تحولاتی بنیادین شده اند و این گونه تحوّلات اگر مبتنی بر اندیشه ای صحیح باشد نه تنها شایسته ی ملامت و مذمّت نیست بلکه سزاوار تحسین و تمجید است.

اما از آنجا که  تفریط امروز ده نمکی می تواند ریشه در افراط دیروز وی داشته باشد به نظر می رسد که از منظر نقد ، آشنایی با فضای فکری ده نمکی در سال هایی نه چندان دور می تواند به پیش بینی مسیر آینده ی وی کمک شایانی بنماید چرا که به نظر می رسد ده نمکی این روزها یک ده نمکی جو زده است و دلیل این جوزدگی نیز تحقق فروش میلیاردی سه گانه ی اخراجی ها و ایضا ً پیش بینی فروش میلیاردی «رسوایی» است...

ادامه دارد...

پی نوشت نخست: سید محمد حسین هاشمی متأسفانه فیلمی  به نام "آیین بوعلی" درباره ی حکیم! آل اسحاق ساخته و شوربختانه در جشنواره ی سفارشی عمّار جایزه ی بهترین فیلم مستند را از آن خود کرده است!! باید روی شست این عمّاری ها خاک ریخت به خاطر سواد پزشکی شان!!!

...

پی نوشت سوم: امروز متوجه شدم که در نوشته ام خبطی رخ داده و مطلبی را که از وبلاگ جناب سید محمد حسین هاشمی نقل کرده ام متعلّق به خودشان نیست و به قلم یکی از دوستان ایشان است.البته قبل از انتشار این مطلب در قسمت نظرات از جناب هاشمی خواسته بودم که نسبت به صحّت و سقم ادعاهای موجود در این مطلب مرا مطّلع نمایند اما گویا ایشان از آنهایی است که فقط سالی یک بار به وبلاگش سر می زند لذا منتظر می مانم شاید نام دوست نویسنده ی ایشان مشخص شود.

**********************************************

11)   اظهار نظر عالمانه در حوزه جریان شناسی سیاسی:

تا کنون گفتیم که تعریف علم دینی در میان طرفین اصلی نزاع اسلامی کردن علوم تفاوت چندانی با یکدیگر ندارد. به عبارت بهتر ایدئولوگ های فکری هر دو طیف معتقدند که علم دینی علمی است که گزاره های آن از دل کتاب و سنّت استخراج شود. طبق این تعریف دست کم تکلیف علوم طبیعی تجربی مانند شیمی ، فیزیک ، بافت شناسی ، آسیب شناسی ، آناتومی و ... مشخص شد. یعنی اثبات شد که این علوم را به هیچ وجه نمی توان از دل قرآن و احادیث معتبر استخراج کرد. به عنوان مثال حتی ساده ترین گزاره های علم شیمی یعنی ایجاد نمک از ترکیب اسید و باز هم قابل استخراج از دل قرآن و حدیث نیست چه رسد به بحث های پیچیده ی بیوشیمی مانند چرخه ی اسید سیتریک(سیکل کربس) و...

گفتیم که این تعریف از علم دینی که مورد پذیرش جناب «مصباح» نیز هست طرفداران علم دینی را در دامی گرفتار می کند که گریختن از آن به این راحتی امکان پذیر نیست و به همین دلیل برخی افراد مانند جناب «سید مهدی میرباقری» یا «مهدی نصیری» تمهیداتی اندیشیده اند تا اثبات کنند که اگر تا کنون در مقام عمل تئوری های این حضرات ابتر مانده و حتی یک صفحه علم دینی تولید نشده به این معنا نیست که این کار محال است بلکه به این معنا است که ما هنوز راه و چاه را از هم باز نمی شناسیم.

این حضرات برای اثبات سخن خود راه های مختلفی را آزموده اند اما شاه بیت غزل بی وزن و قافیه شان این است که تمدن جدید حاصل نگاه سکولار علوم جدید است و از آنجا که در این تمدن بی عدالتی و دوری از خدا و ... بیداد می کند به نحو اولی اثبات می شود که این علوم کاشف از واقع نیستند و لذا عامل دوری از خدا می شوند. در قسمت پیشین با ذکر مثالی گفته شد که حتی جناب «میرباقری» معتقد است که دیوار حاصل از مهندسی و ریاضیات جدید هم عامل دوری از خدا است و سیب زمینی حاصل از کشاورزی مدرن نیز هم!! ...

...البته این جدل نقضی را می توان در باب همه ی محصولات مورد استفاده ی جناب «میرباقری» اعم از پارچه ی عبا و عمامه و آب لوله کشی مورد استفاده در طهارت و ... به کار برد اما عجالتاً به قول خواجه ی راز و حافظ شیراز:

تلقین درس اهل نظر یک اشارت است

کردم   اشارتی  و   مکرّر  نمی کنم

از عینک زدن جناب «میرباقری» عجیب تر ، کت  و شلوار پوشیدن جناب «نصیری» است. من همیشه برایم سؤال بوده که چگونه یک آدم می تواند هم وبلاگ داشته باشد و هم از اختراع صهیونیستی مرحوم مغفور جنت جایگاه «گوتنبرگ» برای انتشار اباطیلش در قالب کتاب و مجلّه استفاده کند و از همه بدتر هم کت و شلوار بپوشد و آنگاه دم از غرب ستیزی و مخالفت با محصولات علوم و تمدّن جدید بزند!!!

شما را نمی دانم اما بنده روش جناب «نصیری» را غرب ستیزی در لباس «آل کاپون» می نامم زیرا نحله ی فکری ایشان متعلّق به حضراتی است که تا همین پنجاه سال پیش ، پوشیدن کت و شلوار و خوردن گوجه فرنگی و استفاده از میکروفون را حرام
می دانستند اما کسوت ایشان به «آل کاپون» شبیه است و این تناقضی است که حل کردنش از شبهه ی «آخیلوس و سلحفاة» سخت تر می نماید!...

**********************************************

12)   اظهار نظر عالمانه در حوزه فلسفه علم:

تا کنون اثبات شد که علم دینی علمی است که گزاره های آن از دل منابع یقینی کتاب و سنت یعنی قرآن و احادیث معتبر استخراج شده باشد و با جملاتی که از جناب «ملکیان» و جناب «مصباح یزدی» نقل شد دانستیم که این دو بزرگوار در تعریف علم دینی با یکدیگر تفاوتی ندارند هر چند در ادامه ی راه به طور مشخّصی مسیرشان از یکدیگر جدا خواهد شد.

همچنین گفتیم که جناب «ملکیان» و جناب «مصباح» گندزدایی علوم یعنی حذف کردن گزاره های مخالف کتاب و سنّت را مسیر درستی برای اسلامی کردن علوم نمی دانند.

البته جناب «جوادی آملی» راه دیگری در تعریف علم اسلامی برگزیده اند که پرداختن به آن مجال دیگری می طلبد و از آنجا که به محلّ نزاع ارتباطی ندارد بحث درباره ی آن را به زمان دیگری موکول خواهم کرد زیرا نظریه ی ایشان آبشخور تفکر حقه بازهای طب سنتی نشده و در آینده نیز نخواهد شد!! هر چند حضرت ایشان جملات قصاری درباره ی موش و بیماری های مشترک بین انسان و دام بیان فرموده اند که در آینده ای نزدیک به نقد آن خواهم پرداخت و خطا بودن این سخنان را آشکار خواهم ساخت!

با توجه به تعریف علم دینی که مورد پذیرش جناب «مصباح» نیز قرار گرفته طرفداران دینی کردن علوم تجربی در محذوری سخت خواهند افتاد زیرا استخراج حجم عظیم گزاره های علمی در علوم مختلف کاری است که حتی فکر کردن به آن هم حماقت است!

این محذور موجب شده که عدّه ای برای فرار از بن بست یاد شده تفسیر و تأویل های بدیعی از اصطلاح اسلامی کردن علوم عرضه کنند که  در نوع خود در تاریخ علم بی سابقه است! ...

...اما بالأخره مسوؤل «فرهنگستان علوم اسلامی» باید از این گونه جملات قصار به هم ببافد تا خدای ناکرده در این کشور عالم پرور با رییس اداره ی دخانیات یا چه می دانم! رییس اداره ی آب و فاضلاب اشتباه گرفته نشود!!

ادامه دارد...(البته اگر فیلترینگ اجازه دهد)

***********************************************

 

13)   اظهار نظر عالمانه در حوزه پرشکی:

در بخش نخست گفتم که بیماری «ام اس» در حقیقت ناشی از هجوم سیستم ایمنی بدن به غلاف های رشته های عصبی در مغز و نخاع است. در این بخش بهتر است به نکات دیگری در باب این بیماری اشاره کنم و سپس به رمزگشایی ادّعای حقه بازان مدعی طب سنتی در درمان قطعی این بیماری بپردازم.

این بیماری در میان بانوان مکرّمه 3 برابر از حضرات رجال شایع تر است و اغلب در سنین بین 20 تا 40 سالگی رخ می دهد و برادران محترم معمولا ً نسبت به خواهران محترمه در سنین بالاتری به این بیماری مبتلا می شوند. البته مواردی از «ام اس» در تمامی سنین دیده می شود و بنابراین بازه ی سنی یاد شده به هیچ وجه یک عدد قطعی نیست. به عنوان مثال در 10 درصد از بیماران ، بیماری پیش از سن 18 سالگی رخ می دهد و در درصد بسیار کمی هم سن شروع بیماری قبل از 10 سالگی است.

به لحاظ موقعیت جغرافیایی آمار نشان می دهد که هر چه از استوا دورتر شویم و به سمت قطب شمال و جنوب برویم بر میزان مبتلایان به این بیماری افزوده می شود. به زبان علمی تر باید گفت که هر چه عرض جغرافیایی بیشتر شود احتمال ابتلا به «ام اس» نیز بالاتر می رود و دلیل این امر نیز چیزی نیست جز تغییرات در میزان تابش نور آفتاب به پوست!

به عبارت بهتر کسانی که آفتاب بیشتری به پوست مبارکشان می تابد کمتر به «ام اس» مبتلا می شوند و لذا در سال های اخیر که استفاده از کرم های ضد آفتاب رواج بیشتری یافته ، تأثیر عرض جغرافیایی نیز بر بروز بیماری «ام اس» کمتر شده است زیرا یک کرم ضدآفتاب با SPF پانزده مانع از رسیدن بیش از 94 درصد از اشعه ی  UVBبه پوست می شود. به لحاظ جغرافیایی ایران در عرض های بین 25 درجه و 3 دقیقه تا 39 درجه و 47 دقیقه ی نیمکره ی شمالی زمین قرار دارد بنابراین تقریبا ً در وضعیت جغرافیایی بدی نیست اما متأسفانه بانوان ایرانی آنقدر در زیرسازی صورت برای آرایش افراط می کنند که مثل زره کامپوزیت تانک لئوپارد موشک هم به آن اثر نمی کند چه رسد به نور آفتاب!

البته بنده به خاطر ارائه ی چنین اطّلاعاتی سخت بیم ناکم زیرا یحتمل فردا روزی جناب حکیم دکتر! روازاده در سخنرانی خود در مدرسه ی فیضیه یا مؤسسه امام خمینی(ره) همین موضوع را دست مایه ی معرکه گیری خواهد کرد و چنین خواهد فرمود:

" آقا ما کرم ضد آفتاب نمی زدیم! این کرم ضد آفتاب کار انگلیسی هاست! ما وقتی که بچه بودیم حکما می گفتن که روزی دو ساعت روی پشت بام جلوی آفتاب دراز بکشیم و به ستاره ها نگاه کنیم!!!! چون حکمای ما می دونستن که اگر بچه نور آفتاب بهش نخوره «ام اس» می گیره! اما این رضاخان با کمک انگلیسی ها اومدن پشت بام رفتن رو ممنوع کردن! شما علما هم نامه نوشتید گفتید چرا بچه ها نباید روی پشت بوم برن!؟ اسنادشم هست!! حتی در قرآن هم در سوره ی تکویر آمده که هر کسی کرم ضدآفتاب بزنه ام اس می گیره! حالا شما برای آنکه به ارتباط بین آیه ی «اذا الشمس کورت» با کرم ضد آفتاب پی برید باید از بزرگانی مثل علامه حسن زاده سؤال بپرسید!رسول خدا هم فرمود که کرم ضد آفتاب عامل بلغم و بلغم عامل ام اس است! البته بنده به لطف خدا و کوری چشم انگلیس و آمریکا و استکبار جهانی درمان این بیماری رو با کمک یکی از شاگردانم پیدا کردم! یک بسته ی درمانی ضد «ام اس» هم درست کردیم که حاوی چهار تا روشور مورد تأیید پیامبران بنی اسرائیله و نیم کیلو واجبی اعلا مال کربلا!! و یه دونه نعل خر حضرت عیسی علیه السلام و یه کیسه ی پشمی ساخته شده از پشم گوسفندان حضرت شعیب علیه السلام و یه کیلو نمک دریا که البته نمکش فعلا ً مال دریاچه ی ارومیه است ولی به دنبال این هستیم که به خاطر تأثیرگذاری بیشتر در آینده از شعب ابی طالب نمک اصل اسلامی یُددار وارد کنیم "

...خلاصه به نظر بنده ، برخی از این خانم ها بهتر است دست کم هفته ای یک بار بدون آرایش ، خودشان را در معرض آفتاب بگذارند تا احتمال ابتلای حضرتشان به «ام اس» کاهش یابد! البته ذکر این نکته ضروری است که این اقدام ایذایی بهتر است در محلّی خالی از سکنه صورت گیرد تا موجب رعب و وحشت عمومی نشود!!!!

************************************************

14)   اظهار نظر عالمانه در حوزه طب سنتی:

... خوانندگان اهل فضلی که با طب سنّتی آشنایی دارند می دانند که طبع خلط «سودا» از نظر طب سنّتی «سرد و خشک» است بنابراین در افراد مبتلا به غلبه ی سودا بهتر است از مصرف خوراکی های سرد و خشک و نیز خوراکی های سودازا اجتناب شود اما در کمال تعجّب مشاهده می کنید که اکثر گوشت ها ، سبزی ها و میوه های نام برده شده به عنوان غذاهای مفید برای افراد دارای گروه خونی A  دارای طبع سرد و بعضا ً سودازا می باشند. به عنوان مثال عدس ، کلم پیچ و...، خوراکی هایی هستند که در سطور بالا به عنوان غذاهای مفید برای افراد دارای گروه خونی A معرفی شده اند در صورتی که اگر ادّعای بوعلی سینای زمان درست باشد و افراد دارای گروه خونی A دارای طبع ژنتیکی سودا باشند مطابق متون طب سنّتی باید به شدّت از مصرف عدس ، کلم پیچ و... خودداری نمایند. از طرف دیگر ، افراد دچار غلبه ی سودا غالبا ً مبتلا به کم خوابی و ضعف قوه ی باه هستند و لذا مصرف قهوه در این افراد نه تنها هیچ فایده ای ندارد بلکه مضرّ نیز محسوب می شود زیرا قهوه  طبق نصّ صریح کتب طب سنّتی ، باعث بی خوابی و کاهش نیروی جنسی می شود و به همین دلیل تک بیت معروفی در کتب مفردات طب سنّتی در ذیل مادّه ی قهوه آمده است که به زیبایی به عوارض قهوه اشاره می کند:

آن سیه رو که نام او قهوه است       مانع النّوم و قاطع الشّهوه است!

.... شما در هیچ کجای کتاب «القانون فی الطب» بوعلی سینا ، «ذخیره ی خوارزمشاهی» سید اسماعیل جرجانی ، «الحاوی» زکریای رازی ، «الاسباب و العلامات» نفیس بن عوض کرمانی ، «کامل الصّناعة الطبیة» علی بن عبّاس مجوسی اهوازی و ... حتی یک بار به اصطلاحی تحت عنوان دموی مزاج ، سوداوی مزاج ، صفراوی مزاج ، بلغمی مزاج یا چه می دانم طبع سوداوی ، طبع بلغمی ، طبع صفراوی ، طبع دموی یا از این دست الفاظ من در آوردی برخورد نخواهید کرد چرا که اصولا ً مزاج بر اساس طبایع چهارگانه ی «سردی ، گرمی ، خشکی و تری» بیان می شود نه بر اساس اخلاط اربعه ی «سودا ، صفرا ، دم و بلغم».

***********************************************

15)   اظهار نظر عالمانه در حوزه طب سنتی:

... جناب «محمد آل اسحاق» معروف به «حکیم! آل اسحاق» و ایضا ً «آیت الله! آل اسحاق» و بعضا ً «دکتر! آل اسحاق» در ادامه ی مصاحبه ی اعجاب انگیز خود ضمن تقسیم بندی طب به دو بخش «مافیایی» و «سنتی» چنین فرموده است:

"معيار طبّ جديد بايد عوض شود. الآن طب دو بخش است: طبّ مافيايي و طبّ سنتي. طبّ سنتي مثل تعليم قرآن، مقدّس است و معلّم طبّ حقّ پول گرفتن ندارد."

ایشان که طبق خیال بافی های خودشان در سن 33 سالگی تنها یک وجب!! تا مرجعیت فاصله داشته به خاطر جهل مرکّب خویش ، صراحتا ً تمامی سیستم پزشکی طب مدرن را مافیایی قلمداد می کند و طب سنّتی را مانند تعلیم قرآن مقدّس می شمارد! ...

پی نوشت نخست: پس از جناب آل اسحاق اگر عمری به دنیا باشد و حقیر و وبلاگ حقیر در خم فنا نیفتیم و رنگ عدم به خود نگیریم و زیر پای فیل نیفتیم و همچون نیل نشویم نوبت به پیک شفا و سید محمد موسوی می رسد که پیش از این بیانیه ای علیه حقیر صادر فرموده بودند و بنده مترصد بودم که فرصتی دست دهد تا چنان رنگی شان کنم که با هیچ پاک شومایی نشود پاکشان کرد! حالا آن زمان فرا رسیده! تا باد چنین بادا!!!!

***********************************************

16)   اظهار نظر عالمانه در حوزه نقد سیاسی - اجتماعی:

...

پی نوشت نخست: جناب «صدیقی» امام جمعه ی موقت تهران با تلفن به مدت پانزده دقیقه برای شرکت کنندگان در  دومین «مجمع عمومی جامعه ی اسلامی حامیان کشاورزی ایران» سخنرانی کرده است.البته نفس سخنرانی هیچ ایرادی ندارد چرا که جناب «صدیقی» هنر دیگری جز این ندارد اما ایشان باید به عنوان امام جمعه ی موقت تهران کمی بیش از این زیرک باشد و بازی نخورد. جناب حکیم!دکتر! روازاده دبیر این مجمع کذایی است و از این طریق است که می تواند به راحتی آب خوردن هزاران تن نمک دریای تصفیه نشده و فاقد ید را به بهای گزاف در حلق مردم بریزد و آب هم از آب تکان نخورد! و با استفاده از همین ابزار سیاسی است که می تواند از تریبون نماز جمعه و رادیو قرآن حدیث جعلی برای مردم بخواند تا میزان فروش نمکش را بالا ببرد و از همین طریق است که می تواند مدعی شود صد و بیست و چهار هزار پیامبر روغن کنجد خورده اند و بعد روغن کنجدش را در دکان هایش در سراسر کشور به فروش برساند!!!جناب صدیقی باید توجه داشته باشد که همین حالا هم ما آنقدر رجل سیاسی داریم که برای هفت پشتمان بس است!! می ترسم فردا به پشتوانه ی این گونه سخنرانی ها روازاده را به عنوان وزیر پیشنهادی باقری لنکرانی برای تصدی وزارت بهداشت به مجلس معرفی کنند!!!!!!!!!!!!!!

 

***************************************************

17)   بدون شرح!!!:

...

پی نوشت نخست: مدتی است که درگیر امتحانات پایان ترم انجمن سینمای جوان هستم و به همین خاطر فرصت نمی کنم چیزی قلمی کنم.اگر خدا بخواهد ظرف چند روز آینده قسمت سوم نقد حکیم! آل اسحاق یا نقد جناب ده نمکی و فیلم رسوایی را به رشته ی تحریر خواهم کشید.هر کدام آن را که ضروری می دانید در قسمت نظرات بیان بفرمایید.

پی نوشت دوم:جناب دکتر منتظر! صاحب نظریه ی یکسان بودن غراب و اردک!! در آخرین مطلب وبلاگ خویش وارد حوزه ی ماوراء الطبیعه شده و  ادّعا کرده که خزعبلات وبلاگی اش را به دستور رهبری نگاشته است!! آن هم نه در بیداری بلکه در عالم رؤیا!! آن هم نه در رؤیای خودش! بلکه در رؤیای رفیق قافله اش!! البته بنده گمان می کنم که بیان چنین مطالبی ناشی از رسوب سودای سوخته ی حاصل از هضم رابع بادمجان بر فشر خاکستری مغز است اما به هر صورت ایشان نکته ای گفته و بهتر است که حقیر هم در جوابشان نکته ای بگویم!

*************************************************

18)   اظهار نظر عالمانه در حوزه لغت شناسی:

... نخستین دلیل این است که اصولا ً واژه ی «yoghurt» در انگلیسی ، واژه ی «yogur»  در اسپانیایی ، واژه ی «γιαουρτι»  در یونانی ، واژه ی«yaourt» در فرانسوی و ... همگی از ریشه ی مشترک «جغرات» که واژه ای است سمرقندی مشتق شده اند و سمرقند در جنوب آسیای مرکزی و تاجیکستان فعلی واقع شده است. دلیل دوم این است که مردمان آسیای مرکزی نظر به عدم مساعد بودن خاک برای کشاورزی بیشتر غذای خود را از طریق پرورش دام تأمین می کرده اند.

*************************************************

هـ- برخی از مطالب درج شده در اینترنت در انتقاد از مطالب مندرج در وبلاگ ایشان:

نقد 1)

درباره وبلاگ طب لعنتی ...

منبع : http://andeshgah-teb.blogfa.com/post/15

آنچه که در ادامه می خوانید دیدگاهی است آزاد از یک جریان که در قالب وبلاگ فعالیت می کند و به دو بخش مدیریت مستقیم که نویسنده به عهده دارد و مدیریت غیر مستقیم که خر مگسان دور شیرینی در حال ساماندهی آن هستند تقسیم می گردد  جریانی که شاید گذر زمان حقایق و واقعیت های جاری در آن را بیشتر مشخص کند.

چنانچه شخصیت نویسنده این وبلاگ را آقای افشین احمد پور فرض کنیم از دیدگاه روانشناسی این فرد دارای اختلال روانشناختی «نارسیسم» بوده و ساختاری شبه هیستریکالی دارد که همین امر موجب بروز پدیده ای بنام وبلاگ طب لعنتی برای ابراز وجود و جبران کم توجهی های گذشته خود گشته است که در فرایند اثبات توانایی های درونی خود به دیگران رو به مطالعه کلیشه ای در حوزه های مختلف برای آدرس دهی های دقیق از منابع مختلف آورده است . در دیگر سوی چنانچه این وبلاگ را محصول آقای احمد پور بدانیم در پشت پرده نیز که یا شخص ایشان آگاهند یا غافل عده ای بصورت کاملا منسجم ودر بخش نظرات در حال کنترل و مدیریت ذهن این شخصیت خودشیفته هستند و او را همانند عروسک خیمه شب بازی در صحنه می رقصانند اما ...

آنچه وبلاگ طب لعنتی را به عرصه میدانی وارد نموده است محصول مسائل مختلفی می تواند باشد که در ادامه بدان خواهیم پرداخت ولی مهم ترین بخشی که می بایست بدان پرداخت وجود برنامه ای سازماندهی شده و هدفدار در این میان بوده است که نویسنده و یا نویسندگان این وبلاگ را به خود معطوف نموده است. هدفی که شاید ثانیاً بالعرض تخریب وجه طب سنتی در بین جامعه باشد اما اولاً بالذات آن در لایه های زیرین وبلاگ و شاید مغفول از چشمان نویسنده (بالاخص در قسمت نظرات)  بصورتی مرموز نهفته است.

این وبلاگ اگرچه ظاهرا در صدد نقد یا بهتر بگوییم تمسخر و توهین به  عملکرد شخصیت های حقیقی در طب سنتی و گاها ًمبانی علمی آن می باشد که بعضی از انتقادات مذکور را نیز می توان صحیح قلمداد نمود اما رویکرد اصلی وبلاگ به گونه ای بسیار نرم در صدد تحمیل عقاید نویسنده یا نویسندگان وبلاگ حتی به قیمت تمسخر نظام جمهوری اسلامی ایران در بین بازدید کنندگان دائمی می باشد که در این میان عده ای خاص نیز در پشت هل من مبارز طلبیدن های این علامه دهر در حال پی ریزی آرام و هدفمند از عقاید مشخص ضد نظام جمهوری اسلامی در ذهن  مخاطبان می باشند که با سوت و کف های این عده خاص هر از چند گاهی علامه قصّه ما را به انجام حرکاتی انتحاری تشویق می کنند که به عنوان نمونه ؛ بندی بود که اخیرا وبلاگ مذکور زودتر از موقع آب داد و به سرعت سعی در اصلاح نمودن آن نمود ولی کمی دیرشده بود و آن هم داستان قرار دادن مقاله ای تحت عنوان نامه حجت الاسلام ... به آقای نوری زاد بود که به عنوان اولین مقاله بعد از رفع فیلتر وبلاگ قرار داده شده بود و با هدف خالی نمودن عقده های  ناشی از فیلترینگ اما با زبان کنایه طرح ریزی شده بود و در کمتر از 5 ساعت از روی وبلاگ حذف شد که نویسنده یا نویسندگان وبلاگ در صدد سوء استفاده حق به جانب و مصادره مفهومی این مقاله از باب چرایی فیلتر شدن وبلاگ بودند اما حرف دلشان را که مدت ها بود منتظر آن بودند را زدند و غفلتی بزرگ را مرتکب شدند . علی ایّ حال گاهی مقدر است وسیله هدف را رسوا کند.

اگرچه ممکن است مقاله مذکور دوباره روی وبلاگ قرار گیرد تا اثبات کند که علل دیگری باعث حذف این مقاله شده است ولی به قول مولانا

خشم و شهوت مرد را احول کند  * زاستقامت روح را مبدل کند

چون غرض آمد هنر پوشیده شد*صد حجاب از دل به سوی دیده شد

(دفتر اول)

اما نکات قابل توجه در راهبرد  این وبلاگ را می توان چنین برشمرد:

1- نامگذاری معنی دار وبلاگ به نام (طب لعنتی) :

وبلاگ مذکور با توجه به مقالات عرضه شده در صدد نقد افرادی میباشد که به اذعان نویسنده یا نویسندگان وبلاگ کاسبان طب سنتی می باشند اما آنچه قابل تامل است نام این وبلاگ هیچ سنخیّتی با هدف مذکور ندارد چرا که در این صورت نام وبلاگ می بایست «طبیبان لعنتی» نام گذاری می شد زیرا واژه (طب) از حیث اینکه علم است هیچ لعن و نفرینی را در خود نمی پذیرد چرا که ذات علم محسن است و این صفات  می تواند منصوب به عاملان و عالمان خطا کار آن گردد . از همین روی شعار معنی دار این وبلاگ در ابتدای امر هدفی مغرضانه دارد تا ساختاری منتقدانه چرا که نویسنده یا نویسندگان وبلاگ با چهره علاقه مند به طب سنتی وارد عرصه شده اند. شاید در بعضی مطالب این وبلاگ انتقاداتی را به مبانی طب سنتی نیز بیابید اما این استدلال مجوزی برای توهین و انتساب پسوند( لعنتی) به علم طب نمی گردد .

2- جذب مخاطب  با وجهه علاقه مند به طب سنتی:

نویسنده یا نویسندگان وبلاگ در ابتدای امر با لباس علاقمند به طب سنتی شروع به انتقاد نموده و کم کم مبحث را حول محور تخریب شخصیت های حقیقی موجود بسط داده و و در حاشیه نیز به تخریب چهره ها و مفاخر ارزشمند گذشته پرداخته اند و در آینده نیز ...؟؟؟ خودشان می دانند اما نکته مهم اینجاست که رویکرد مشهود وبلاگ همراه نمودن ذهن مخاطب با هدف مرموز نویسنده یا نویسندگان آن است  که در ابتدا با انتقاد از یک شخصیت پژوهشگر در طب سنتی بوسیله شیوه های مغالطه شروع شده و در ادامه با تخریب و توهین به سمت شخصیت های برجسته تاریخ ایران اسلامی سوق می یابد .

3- طرد و توبیخ مخاطبان منتقد :

تاکنون موردی را نیافتیم که نویسنده معترف به خطای خود باشد و برای هر نقدی از طرف مخاطبین حاضر جواب است و همین امر منجرمی گردد که یا به عصمت نویسنده برسیم یا به لجاجت نویسنده یا نویسندگان وبلاگ مبنی بر این که نمی خواهیم بفهمیم والسلام . اما روش های مناظرات مکتوب در بخش نظرات بسیار کهنه و خسته کننده می باشد بدین طریق که نویسنده یا نویسندگان وبلاگ با تمام وجود بر پای چوبی خود تکیه زده و با مغالطات ثابت مانند : تعمیم و تمثیل های ناروا ، مغالطه آماری ، مصادره به مطلوب ، اهمال در شرایط قیاس و استفاده از روش های غیر منطقی اقدام به انحراف بحث ، تکیه بر شخصیت محوری ، پرسش سوال برای تمسخر و نه برای فهم و...می نمایند و در مرحله بعد که گاهی ماتقدم است و ما تاخر به تمسخر نام کاربر یا جستجو برای یافتن غلط های املایی ارسال شده وی پرداخته و در مواردی نیز به یافتن غلط های دستوری و زبان شناسی می پردازند و در ادامه نیز با توهین هایی با رویکرد عاقل اندر سفیه که ساخته و پرداخته نویسنده یا نویسندگان وبلاگ می باشد مخاطب را مورد نوازش قرار می دهند و متاسفانه این روش را به منش بزرگانی چون شهید مطهری پیوند میزنند که صد البته تهمت است و افترا و قیاسی است مع الفارق که  کار پاکان را قیاس از خود نگیریم  که جمله عالم زین سبب گمراه شد.

و در آخرین مرحله نیز به عدم نمایش نظرات مورد بحث می پردازند که با تشویق های کاربران معلوم الحال ، مخاطب عامی را به این باور می رساند که فرد مذکور در مباحثه شکست خورده و حق با آقای احمدپور بود و کذا...

4- تلبیس به لباس اسلام ناب با استفاده از رقص قلم:

نویسنده یا نویسندگان وبلاگ با استفاده از قدرت قابل تحسین نوشتاری به نوعی در صدد جلب مخاطب به تدیّن و فرهیختگی خود بوده و اسلام دیگران را اسلام بی مغز و مدعی خطاب می کنند وبا استفاده از ضرب المثل های عربی و اشعار ناب ایرانی سعی در اثبات خود در اذهان مخاطبان از جنبه علوم انسانی و ... دارند که این آش داغ با پیاز داغ  مزین می شود و با استفاده ابزاری از شخصیت های بزرگی چون شهید مطهری سعی دارند تا عده ای را با این نام ها مسحور خود نمایند که بسیارانی در طول تاریخ از این ترفند کهنه استفاده نمودند اما صفحات تاریخ نام هریک را در خود محفوظ دارد.

کار مردان روشنی و گرمی است * کار دونان حیله و بی شرمی است

 

5- جذب بازدید کننده به روش روانشناسی انعکاسی :

نویسنده یا نویسندگان وبلاگ با ایجاد مباحث چالشی و تهیه فضای توهین رندانه و افزایش مجازی قسمت نظرات با استفاده از ترفندهای گروهی ، مخاطب را با هیجانی که بوسیله مقاله ای آمیخته ازسخنان حق و باطل بوجود آورده اند به سمت قسمت نظرات سوق می دهند. قسمتی که مخاطب را با فضایی چالشی تر روبرو می کند با نظراتی که افرادی مشخص با نام های کاربری متعدد بعلاوه کاربران جدید الورود اما با سازماندهی هدفدار سعی در وارد نمودن مخاطب مذکور در این فضا را دارند که با این روش انعکاسی افرادی همسو با نظرات نویسنده یا نویسندگان وبلاگ را در حوزه طب سنتی داخل نمایند وبا پاسخ های دلگرم کننده و تلقین ارزش شخصیتی به مخاطب او را مشتری دائمی خود گردانند که به مرور در روند مراجعات مخاطب مذکور به تزریق نظرات سیاسی و اعتقادی سازماندهی شده می پردازند اما بصورت کاملا نامحسوس.

6- پیوند های معنی دار وبلاگ:

بعضی از پیوندهای وبلاگ مانند (نقد روازاده) که با آدرس «ناروا» تاسیس شده است یک نسخه از همین وبلاگ می باشد که یحتمل برای دو منظور از جانب مدیریت وبلاگ ساخته شده است :

1- افزایش بازدیدکنندگان به روش تعدد عناوین که موجب تمایل موتورهای جستجو به هدایت جستجوگر به این سمت می گردد.

2- وبلاگ اضطراری : که در موارد مسدود شدن وبلاگ اصلی به اطلاع رسانی و تعادل مطالبی که عامل مسدود شدن در وبلاگ گشته است بپردازند گرچه وبلاگ فرعی قدمتی بیش از وبلاگ اصلی داشته باشد که در مورد فیلترینگ اخیر این داستان به عیان مشهود بود.

 

7- استنادات وبلاگ :

اغلب مستندات از منظر ایدئولوژی به گفته نویسنده یا نویسندگان وبلاگ بر مدار شخصیتی می چرخد که اکنون در قید حیات نبوده و نویسنده یا نویسندگان وبلاگ بر اساس همین ترفند به استفاده ابزاری از این شخصیت اندیشمند یعنی شهید مطهری می پردازد و به اذعان خود جز وی هیچ کس را قبول ندارد اما قطعا این یک شعاری گمراه کننده است چرا که اولا اگر آن شهید بزرگوار امروز در قید حیات بودند و نظری مغایر با نظر نویسنده یا نویسندگان وبلاگ می دادند وی را نیز مورد توهین و فحاشی های به اصطلاح علمی قرار می دادند و مقاله ای با عنوان (نقدی بر آیت الله مطهری ) می نگاشتند شاهد ماجرا اینکه در مقاله ای ذیل مبحث نقد آقای خدادای نویسنده یا نویسندگان وبلاگ در مورد آیت الله مکارم شیرازی نیز همین رفتار انتحاری را انجام دادند که عین عبارت را در این جا می آوریم :

((جناب «مکارم شیرازی» که مرجع تقلید بنده هستند پیش از این با اشعار عجیب خویش که در پاره ای موارد حتی اشکالات گل درشت قافیه هم در آن به چشم می خورد موجب شدند که بنده چند باری نیت کنم دست به قلم ببرم و ایشان را در حوزه ی شعر مورد نقد قرار دهم اما هر بار به خاطر حفظ حریم مرجعیت شیعه از این کار صرف نظر نمودم. علی ایّ حالٍ از آنجا که این بار پای قرآن و تفسیر به رأی آن در میان است سکوت را جایز نمی دانم و اگر دفتر ایشان در روزهای آینده پاسخی شایسته به ادّعاهای جناب پروفسور! خدادادی در مصاحبه ی مذکور ندهد ناگزیر خواهم شد که نیت سابق خویش را عملی کنم تا دفتر ایشان از این پس در بیت مرجعیت را مثل کاروان سرا باز نگذارند تا هر از گرد راه نرسیده ای وارد شود و از نمد دیدار با مرجعیت کلاهی برای خویش بدوزد!!))

همانگونه که می بینید نویسنده از ابراز ارادت و علاقه مندی سابق خود به معظم له استناد می کند آن هم در حد تقبل مرجعیت ایشان ولی در این مورد چون مغایر تفکرات خود می بیند همه ارادت ها را بدون علت موجه و صرف یک خبر و از سر عجب و غرور به پای تعصب قربانی می کند پس معلوم است که همین رفتار را با شهید بزرگوار مطهری انجام می دادند ثانیاً موقعیت کنونی جامعه علمی با زمان حیات آن شهید اندیشمند تغییر یافته است و هیچ کس نمی تواند با قطعیت بگوید که در حال حاضر نظر ایشان چه می توانست باشد و ثالثا هر علمی صاحب نظری دارد و محل مباحثه ای و در علوم تجربی نمیتوان به رأی و نظرات شخصی ، اندیشمند و عالمی در حوزه ای دیگر استناد و متعاقبا استدلال نمود همانگونه که در مبحث فقاهت هر زمان اجتهادی بر حسب حال انجام می گیرد و صرف اینکه فلان شخص فلان نظر را قبول نمی کند جزو مباحثی است که در زمان حیات وی می بایست به بحث و مناظره با وی نشست حال که در میان ما نیست نمیتوان رأی او را بر اساس بقای بر میت صادر نمود و از این دست مطالب در تاریخ علم فراوان است که ماجرای امام محمد غزالی نمونه ای از هزاران است .

8- علامه دهری که با عجب و غرور علمی! به جنگ جهل می رود :

نویسنده یا نویسندگان وبلاگ مدعی اند که همه احادیث طبی جعلی و دروغ هستند اما زمانی که از ایشان پرسیده می شود علم رجال و حدیث را نزد چه کسی تلمذ نموده اید و اجازه ردّ روایت یافته اید باز همان داستان رندانه را مطرح می کنند که بنده همه کتابهای شهید مطهری راخوانده ام و از ایشان اجازه روایت دارم و کذا ... حتی درمورد فلسفه و عرفان نیز فقط با استناد به کتب آن شهید بزرگوار علامه گشته اند . حیف جامعه ما که از وجود چنین فاضل و علامه دهری محروم مانده است . با همه این احوال منتظریم یک حدیث و روایت را با اجتهاد خود و نه کپی برداری از آرای بزرگان به سلسله ضعف و قوت روات حدیث مذکور و بصورت مبسوط تحت عنوان مقاله ای در وبلاگ قرار دهند . البته اگر به لجبازی و غرور نویسنده یا نویسندگان وبلاگ بر بخورد شاهد یک صغری و کبری خواهیم بود وگرنه اصلا هدف وبلاگ با توجه به آنچه که گفتیم اصلا پرداختن به علم طب خاصه طب سنتی نمی باشد که کف به حس دیدیم و آشکارا قال و قیل اما فهم فکر پنهان در میان این همه تفاخر علمی وبلاگ نیاز مند پیگیری مداوم مطالب این وبلاگ بود.

9- علت مراجعه بازدیدکنندگان به وبلاگ :

مراجعه کنندگان به این وبلاگ را میتوان به 6 دسته تقسیم بندی نمود

1- علاقه مندان به مباحث طب سنتی

2- علاقه مندان به شخصیت هایی که در این وبلاگ مورد نقد قرار گرفته اند و به دلیل حس تعصب دنبال کننده مطالب وبلاگ می باشند و عایدی از این وبلاگ جز ترشح صفرا و احتراق آن ندارند.

3- افرادی که به دلیل جذابیت مباحث چالشی روی به این وبلاگ می آورند و کاری ندارند که حق با موسی است یا فرعون اما کم کم با توجه به فنون قلمزنی نویسنده یا نویسندگان شیفته مرام ضایع نمودن های این شخصیت نارسیسم می گردند.

4- مترصدین

5- علاقه مندان متعصب به تخریب وجهه طب سنتی که زبان و توان انتقاد شخصی ندارند و برای این وبلاگ سوت و کف می زنند و چماقداران قسمت نظرات می گردند.

6- نویسندگانی که بصورت غیر مستقیم به نویسنده وبلاگ یاری می رسانند البته بصورت روانشناختی که با ترغیب و تشویق و با نام های مختلف سعی در افزایش آمار بازدید کنندگان و گرم نمودن تنور قسمت نظرات دارند و نویسنده وبلاگ را به خط مقدم می فرستند و سپس با احسنت احسنت گفتن های فراوان هندوانه زیر بغل او می دهند.

 

درپایان توصیه می کنیم به گروه دوم از مراجعه کنندگان به وبلاگ که با تعصبات بی مورد موجبات سوءمزاج خود را فراهم می نمایند و اینکه  :

چنانچه شخصیت های حقیقی مورد نقد در این وبلاگ نیازی را برای دفاع از خود می دیدند قطعا اقدام لازم را انجام می دادند  پس شما دوست عزیز بهتر است کاسه داغ تر از آش نباشید که رفتارها و دفاعیات بعضا نابخردانه شما بسان آب در آسیاب دشمن ریختن است و صلاح است که دست به ابرو نزنید که  کار کحّال را بیشتر کرده باشید. همچنین این مراجعات بی مورد و درج نظرات احساسی موجب افزایش مجازی آمار بازدیدکنندگان و ایضا تشدید اختلال نارسیسمی و لجاجت جاهلانه نویسنده یا نویسندگان وبلاگ می گردد و به جای این گونه رفتارهای احساسی شما را به افزایش سطح علم توأم با تقوا و ارتقای عزت نفس توصیه می کنم .

نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مگیر *ورنه تا بنگری از دایره بیرون باشی

کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش * کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی

***********************************************

نقد 2)

نظرات سعید کلاهی در خصوص وبلاگ طب لعنتی: برگرفته شده از قسمت نظرات نقد شماره 1

يكي از مسائلي كه بنده نسبت به رويكرد ايشان به موضوع "نقد" مشاهده كردم اين است كه ايشان علاقه دارند به جاي نقد تفكرات و ادعاهاي افراد به نقد شخصيت ايشان بپردازند. مثلا در اين اواخر موضوع " ده نمكي كيست؟" را مطرح كرده اند!! و يا اينكه از طريق نقد محتوا به رد شخصيت افراد برسند! انگار كه اگر شخصي را در منظر مخاطب خود لجنمال نكنند كاري نكرده اند!!! حتما بايد انگي بزرگ همچون فريبكاري، دروغگويي، بدذاتي و فرومايگي و ... را براي ايشان اثبات نمايند تا نقد كرده باشند در خور ارائه به مخاطب! خب آيا اين يكجور بيماري نيست؟!!!!! چرا عرصه نقد فكر بايد عرصه نقد شخصيت شود؟ چرا رويكردي تا اين حد سطحي و مبتذل را بايد به عرصه نقد وارد كرد؟

مطالب ايشان مطالب قوي نيست و پر از اشتباهات منطقي و مغالطاتي است كه خود ايشان نميخواهد قبول كند. از ايراداتي كه به مطالب ايشان وارد است عدم صحت منطق صوري در به اصطلاح نقدهاي ايشان است. برخي از مواقع ماده اوليه يك سخن و ادعا نادرست است و برخي مواقع با اينكه مواد اوليه درست است اما روش استدلال در استفاده از اين مواد ايراد دارد. وقتي بنده ميبينم كه روش ايشان در استفاده از اطلاعات اوليه ( چه غلط و چه صحيح) روش غير منطقي است و به نتايج غير منطقي منجر ميشود ديگر نيازي نمي بينم كه در مورد مواد اوليه بحث كنم و همان منطق صوري را هدف قرار ميدهم. بنده تا بحال چند بحث با ايشان داشته ام و در آن مباحث چند ايراد مبنايي به ايشان وارد كردم كه نتوانستند پاسخ بدهند و نتيجه اين شد كه در برخي موارد با تحقير و توهين در صدد مقابله بر آمدند و در برخي موارد نيز نظرات بنده را سانسور كردند. اين اواخر هم در پاسخ يكي از نظرات وبلاگش اينطور از من ياد كرده:

"یک کاسه لیس پاچه ورمالیده ای به نام سعید کلاهی مدتی در این وبلاگ عر می زد که شباهت عجیبی به شما داشت. حقیر به ایشان لقب کلاه لگنی داده بودم چرا که لگن فقط جای دو چیز است: قاذورات و کله ی فرد نادان!! که هر دو مترادف اند!!!".

تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!!!!

در يكي از اين مباحث ايشان گفتند كه اركان اربعه خرافات و اباطيل است! و وقتي دليل خواستيم نظر استاد شهيد مطهري را معيار قرار دادند كه چون ايشان قبول نداشتند پس لاجرم مطلب اثبات شده است!!!!!!! ببينيد يك نفر بايد چقدر سطحي نگري كند كه اينطور استدلال كند! بعد نظر استاد را در رابطه با عنصر مطرح كردند كه عنصر جسم بسيطي است كه مركبات از آن ساخته مي شوند و بنده هم از همين تعريف استفاده كردم و بساطت آنچه در شيمي جديد عنصر ميخوانند را زير سوال بردم و از ايشان خواستم پاسخ بدهند كه چطور ممكن است عناصر جدول مندليف بسيط باشند؟ كه اين نظر بنده هم جزو نظرات سانسور شده وبلاگ ايشان قرار گرفت.

در نهايت ميخواهم بگويم كه اين فرد نه توان استدلال مناسبي دارد و نه مطالب وبلاگش ارزشي از حيث علمي دارند و اگر مخاطبي هم دارد از ميان اهالي طب سنتي است كه مطالب مختلف وب را در اين زمينه رصد مي كنند. اگر پرداختن به مطالب امثال ايشان ارزشي داشت بنده هم يك وبلاگ راه اندازي مي كردم و دانه به دانه مطالب ايشان را نقد مي كردم! اما اينكه يك نفر مغرضانه به موضوع طب سنتي ورود كند و هدفش تخريب شخصيت افراد به بهانه اشتباهاتي كه مرتكب شده اند باشد ديگر جاي نقد منصفانه نمي ماند. امثال بنده هم از حيث اينكه در اين زمينه فعالتي داريم با ايشان دهان به دهان گذاشتيم نه اينكه حالا ايشان وجهه اي داشته باشند و يا حرفشان قابل اعتنا باشد. اما ظاهرا براي خود ايشان توهم شده كه به اصطلاح نقدهايشان كاسه كوزه مخالفانشان را به هم ريخته!!! جالب اينجاست كه در نقد دهنمكي شبيه همين خصوصيت را به او نسبت داده : "ده نمکی گمان می کند که نجات بخش ایران و حتی جهان است! فکر می کند که هر کس فیلم هایش را ببیند اگر عرق خور باشد زمزم خور می شود و اگر تریاکی باشد ترک می کند و اگر فاحشه باشد عفیفه می گردد! ده نمکی گمان می کند مستندهایش تاریخ این سرزمین را عوض کرده و به قول معروف همه چیز را کن فیکون فرموده است!!" حال اگر به فرمايشات خود ايشان دقت كنيد از اين دست ادعاها كم نيستند كه برخي پزشكان سنتي و اطرافيان ايشان را طوري مورد خطاب قرار ميدهند كأنه تمام اعتبار و حيثيت علمي اين افراد بستگي به نقدهاي ايشان در وبلاگ دارد و تهديد مي كنند كه اگر فلان كار را نكنيد نقد بعدي وبلاگ من متوجه شما خواهد شد!!!! در حالي كه در واقعيت اين فرد هم مثل امثال بنده اصلا هيچ وزني در فضاي علم و نقد ندارد و آن مثل معروف پشه و درخت را ميشود در مورد اين نوع ادعاهاي ايشان نيز مطرح كرد كه پشه اي كه روي درختي نشسته بود وقتي ميخواست برخيزد به درخت گفت محكم بنشين كه من ميخواهم بلند شوم! درخت گفت من امدنت را هم متوجه نشدم كه حال بخواهم رفتنت را بفهمم!!!
البته براي امثال ايشان هم راه هايي وجود دارد كه مثلا با هوچيگري افراد را مجبور كنند وارد گود شوند كه اگر اينطور شود در خدمتشان هستيم! (

 

*************************************************

نقد 3)

نقد دکتر افشین احمدپور

منبع: http://ms1434.blogfa.com

نقد کلی: ایشان تقریبا همه ی افرادی که در حوزه ی طب سنتی بصورت عملی کار کرده اند را با ادبیاتی نچندان محترمانه رد کرده و برای رد هر شخصیتی در آثار و گفتار او جستجو می کند و با دیدن کوچکترین نقطه ضعفی آن را بسیار بزرگ کرده و بدون در نظر گرفتن نیمه ی پر لیوان ونقاط مثبت فراوان آن شخص، اورا منکوب و مورد هجوم قرار می دهد. این برخورد دکتر احمد پور با پزشکان و شخصیتهای موجه(بغیر از مواردی مانند جمشید خدادادی و دکتر حسین روازاده و... که نقد های زیادی درموردشان وجود دارد ولی باز هم در نقد این افراد باید انصاف را رعایت کرد و از جاده ی اعتدال خارج نشد)این فکر را به ذهن متبادر می کند که بله همه نمی فهمند و نمی دانندو متخصص نیستند و فقط من می دانم و می فهمم.

آقای دکتر احمد پور ،کسی است که در مطب خود از طب سنتی و زیرشاخه های آن (حجامت،زالو و...) استفاده می کند و در عین حال بزرگان طب سنتی را به اخّاذی و تقلب کاری متهم می کند و با بدترین و مسخره آمیز ترین ادبیات ، آنان را مورد نکوهش قرار میدهد بدون و اینکه اعلام کند، از بسیاری  روش ها و دستورات طبی همین افراد استفاده می کند.ایشان تمام افرادی که در عرصه ی طب سنتی فعالیت می کنندرا به یک دید نگاه می کند و دلال ها و عطّارنما هارا با بزرگانی که عمر خود را صرف کمک به طب سنتی کرده اند را با دید مساوی می نگرند.ایشان همچنان از حضور محققانی همچون استاد ولایتی در عرصه های طب سنتی،اظهار تعجب و تأسف می کنند در حالیکه دکتر علی اکبر ولایتی،یکی از بزرگترین محققان در علوم مختلف ازجمله طب سنتی و تاریخ آن هستند و در عین حال یکی از مورد اعتماد های ملت ایران هستند که زحمات زیادی برای شناساندن گذشته ی طب و پزشکی در ایران متحمل شده اند.

************************************************

نقد 4)

قابل توجه اساتيد محترم طب سنتی (به غير از ناروا گويان نامبرده)!

بسمه تعالی
قابل توجه اساتيد محترم طب سنتی

پيرو انتشار مطالبی از سوی شخصی که خود را  بنام دکتر افشين احمدپور معرفی کرده و گستاخانه و با لحنی بی ادبانه در مورد اساتيد محترم جناب آقايان دکتر حسين خير انديش، دکتر غلامرضا کردافشار، دکتر احمدعلی آقارفيعی، دکتر روازاده، جمشيد خدادادی و دکتر سيد محمود نبويان در وبلاگی به اسم طب لعنتی نوشته، نکته ای به عرض می رسانيم ساحت مبارک اين عزيزان از کليه اتهامات بی خردانه و گستاخانه پاک است.هوادارانی که اقدام به پاسخگويی نموده اند توجه کنند که: نامبرده از نظر نقد نويسی و پاسخ به مطالب علمی دارای صلاحيت لازم نبوده و حتی کوچکترين اطلاع از روش های نقادانه ندارد. و لحن سخن ايشان بی ادبانه و مطالب در سطح بسيار نازلی مطرح شده است. بيشتر به ناسزا گفتن و فحش دادن شبيه است تصويری که از خود ارائه داده اند نشان می دهد از نظر علم قيافه شناسی دارای ناهنجاری های روانی است. بنابراين دوستان به خودشان زحمت جواب دادن ندهند چراکه از يک کسی که دچار مشکلات روحی است و می خواهد خودش را مطرح کند نبايد بازی بخوريد. شايد وزارت بهداشت و لابی های مافيايی اش پشت صحنه باشد؛ منتهی کسی را سخيف تر و بی سوادتر و بی ادب تر از ايشان سراغ نداشتند.

روابط عمومی مؤسسه پيک شفا

**************************************************

در پایان امیدواریم مطالب فوق باعث روشن شدن صحت فرضیه وجود پشتیبان مافیایی پشت نقاب افشین احمدپور شده باشد و براین باوریم که ملت ایران بیدار است و می داند کسی که در داخل کشور چنین کاری کند، قطعاً رفیق، مزدور و جیره خوار دشمنان خارجی ملت ایران می باشد.

مرگ بر گروهک ها و احزاب ضاله

یکی از شاگردان دکتر روازاده

 

دیدگاه شما

Feed
  1. به اعتقاد اینجانب از این دست مدعیان بسیارند، خصوصا از نوع سازمان دهی شده.. به امید روزی که عوام، عامیانه با این موضوعات برخورد نکنند و براحتی گول این عوام فریبی ها را نخورند. باسپاس از زحمات دوستان
  2. با سلام
    مطلب خیلی کامل و خوب و بجایی بود و ما مدتها منتظر جواب دکتر روازاده به این وبلاگ نویس لعنتی!!! بودیم که خوشحالیم یکی از شاگردان آقای دکتر روازاده قبول زحمت کرد و چهره واقعی احمدپور را برملا کرد. باید احمدپور خدا رو شکر کنه که خود دکتر جوابش را نداده وگرنه این نوشته که ماله یکی از شاگردانش است این چنین محکم است ، فکر می کنم جواب دکتر دیگه تیر خلاصی می شد که دیگه هیچ وقت سر و کله اش تو دنیای مجازی و واقعی (البته اگر وجود خارجی داشته باشد) پیدا نمی شد.
  3. صد در صد همینه و ما هم هیچ وقت گول همچین مزدورانی رو نخواهیم خورد.
    چرا که به حکمت و دانش و البته صداقت حکیم بزرگ روا زاده اعتقاد راسخ داریم.
    حفظه الله عز و جل
  4. ازحسن دقت آقاي دكتر قدرداني مي كنم.به اميد ملتي سالم و بيدار.
  5. واقعا لعنت خدا بر دشمنان اسلام...
    انشاءالله خداوند نسل این خبیثان و شیاطین را از روی زمین بر کند.
    به امید فرج امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) و نابودی دشمنان اسلام.

افزودن نظر


    • >:o
    • :-[
    • :'(
    • :-(
    • :-D
    • :-*
    • :-)
    • :P
    • :\
    • 8-)
    • ;-)

    معرفی

    دکتر حسین روازاده

    دارای مدرک پزشکی عمومی از دانشگاه تهران به شماره نظام پزشکی 58290

    زبان سایت

    English Arabic French German Turkish Persian

    جستجو گوگل



    در سايت احياي سلامت
    در كل اينترنت

    تبلیغات

    به زودی امکان پذیرش تبلیغات فراهم میگردد.

    سایت رسمی دکتر روازاده , طب سنتی و حجامت و احیای سلامت و درمان مشکلات ناباروری

    مرجع طب سنتی و دارو های گیاهی ، خواص حجامت مورد تایید دکتر روزاده

    خواص حجامت و خواص زالو درمانی , درمان زود انزالی و مشکلات ناباروری مورد تایید دکتر روازاده